بنام خدا

صلابت احمدی نژاد

دوباره سلام چون مطلبم ادامه مطلب قبلی استدیدیم بالاخره جناب آقای احمدی نژاد به انتقادات بی مورد از خود و دولتش پاسخ داد.آن هم چه پاسخی، پاسخی که در آن نیاز نبود فرد دیگری ایشان را یاری دهد.بله ایده آل ترین حالت اینه که تصور کنیم از غرب هراس در دل برخی ایجاد شدهشاید هم از سرمایه دارها هراسی است.!!!!جناب هاشمی رفسنجانی خیلی نگران عدم اجرای اصل 44 شدند؟؟؟؟!!!!این نگرانی ایشان جای تعجب و سوال دارد. مگر ایشان نبودند که در دولت خود مخالف خصوصی سازی بودند . حرفهای احمدی نژاد هم موئد این امر استپس اکنون ایشان باید نگران حرکت خصوصی سازی که در دولت احمدی نژاد با کیفیت بهتری عمل میشود باشند و نه نگرانی موهومی ایشان از عدم اجرای اصل 44حال که ایشان این نگرانی های تعجب برانگیز را  از خود ابراز میدارند، باید دید که احمدی نژاد از نظر ایشان کجای کار را اشتباه عمل کردند.نمیتوان گفت که جناب هاشمی رفسنجانی بلا نسبت ایشان دروغ به عرض مردم رساندند.حال اگر ایشان دروغ نمی گویند و احمدی نژاد هم اصل 44 را اجرا میکند، پس اختلاف نظر میان این دو چهر در چیست؟ تنها چیزی که در این جا میتواند جواب پرسش ما باشد، اختلاف نظر این دو در مصادیق خصوصی سازی است.آن طور که همه  می گویند، همه یعنی نه عوام، بلکه همه خواص البته آنهایی که مغرض نباشند.این است که جناب هاشمی می گویند باید در خصوصی سازی قدرتمندان را در نظر داشت و پستهای دولتی که قرار است به بخش خصوصی داده شود تنها به عده ای تعریف شده در این بخش داده شود. عده ای که با ثروتشان به قول اقتصادیون مادی گرا نظام اقتصادی ایران را در دست دارند. باید مواظب بود تا خدای نا کرده کسی به این سرمایه داران نگوید بالای چشمت ابروست. و گرنه اینها میروند تمام ثروتشان را خارج میکنند و اقتصاد ایران از هم میپاشد.اما مگر جناب هاشمی روحانی نیستند؟، مگر با قدرت خدا بیش از دیگر مردم آشنایی ندارند؟، بنا به تخصص روحانیتشان. پس این ترس چرا در ایشان احساس میشود؟(البته اگه ایده آل فکر کنیم).علت این ترس به نظر من این است(البته اگر ترسی در میان باشد) که ایشان در شروع کار خود در 16سال پیش یادشان رفته در کارشان حسابی هم برای عظمت خدا باز کنند. در عوض برای اینکه اطمینان حاصل کنند روی کار قرار می گیرند حسابهای مختلفی (مادی و معنوی!!!!!!!!!) برای افراد احزاب باز کردند. خوب طبیعی است که با روی کار آمدنشان باید این حسابها در نظر گرفته شود. پس اگر خصوصی سازی لازم است چه کسانی ارجح تر از این افراد و احزاب.اما در عوض احمدی نژاد به کسی قول نداد و یادش بود که حسابی، آن هم به قیمت آبرو برای خدا در راهش باز کند. پس در خصوصی سازی که پیش خواهد گرفت نه فرد و نه گروهی جای اعتراض به ایشان را نمیبیند.اما سوالی دیگر مطرح میشودو آن سوال اینکه آنهایی که در 16 سال پیش توقعی از دولت نداشتند و میخواستند کار و کسبیبا دست خود را بیاندازند و جزء گروهی هم نبودند . چرا با اینکه کمک هم به این افراد نشد اجازه پیشرفت هم به آنها داده نشد.جواب این سوال رو من از سالها قبل و مخصوصاً در آستانه انتخابات اخیر از زبان سیاسیون منتقد روش هاشمی شنیدم و همچنین در جواب با صلابت احمدی نژاد. به نظر هم میرسد جواب کاملاً درستی باشدو آن این که باز در همان علم اقتصاد مادی گرای غربی گفته شده عوام مردم  را بسته به نوع فرهنگشان باید در دو حالت نگه داشت حالت اول برای مردمی است که فکر مساوات برای همه را ندارند . مثل مردم اروپا، مردمی که فکر میکنند باید شاهی باشد یا رئیس جمهوری باشد که به آن تعظیم کنند و او وضع مادی مرفه تری داشته باشد . برای این گروه از مردم که راضی هستند باید ثروت داد، باید رفاه داد تا صدایشان در نیاید(البته اگر صدایی در کار باشد).اما گروه دومی از مردم هستند که فرهنگشان میگوید زیر بار تبعیض نروند . مانند مردم ایران . برای این مردم اگر رفاه فراهم کنی چون فکر دارند و فکر میکنند همیشه خود را مقایسه میکنند و حتی در رفاه هم اگر مرفه تری ببینند صدایشان بلند میشود. پس برای این مردم خطرناک است که رفاهی فراهم شود، غربیها گفتند در مواجهه با این مردم باید آنها را در حالت حداقل نگه داشت . تا نا توان بمانند تا خدای ناکرده بر علیهتان نشورند.خب کسی که این اعتقاد غربی ها را قبول کند وقتی ببیند مخالف آن رفتار میشود، مخصوصاً اگر قبلاً ابهتی داشته باشد که کسی آن را نشکسته باشد، مسلماً در مواجهه با سیاست مخالف خود نمیتواند تحمل پیشه کند و مانند حال واکنش شدید که نشان دهنده عدم تحمل است از خود بروز میدهد..... .والسلام    

 

دسته ها : سیاسی
پنج شنبه هفدهم 12 1385

بنام خداوند بخشنده مهربان

 

حقایقی در مورد سند 20 ساله

 

باز پس از مدتی که اومدم و در این زمینه چیزی مینویسم، مطمئناً محرکی باعث آن شده.این بار جناب آقای هاشمی رفسنجانی باعث شدند.به امید آن که این مطالب گویای واقعیت باشد.مطمئناً دنبال کنندگان اخبار تلویزیون و روزنامه ها و سایر رسانه های جمعی سخنان اخیر جناب هاشمی رفسنجانی را در مورد عملکرد دولت و سایر قوا درباره سند چشم انداز 20 ساله نظام شنیده اند که گفتند: «این سند رو تشریفاتی فرض کرده اند و بنابراین از آن عقب هستیم.»اگه از من در زمینه عملکرد در راستای این سند نیز بپرسند، من هم میگویم که از این سند عقب هستیم . اما هرگز این مطلب را قبول ندارم که این سند برای دولت تشریفاتی فرض شده. به نظر من اگر این مطالب در مورد دولتی هم صدق کند، دولت قصور کننده جز دولت جناب خاتمی نخواهد بود.شاید بگویید اگر چنین است چرا جناب هاشمی رفسنجانی با چنان پیشینه سیاسی این مطلب را در مورد دولت جناب خاتمی عنوان نکردند. تنها جوابی که میتونه این نادیده انگاری رو توجیه کنه راستای سیاستی دولت خاتمی می باشد که در راستای سیاستهای دولت قبل ایشان(دولت هاشمی رفسنجانی) بود.از اون وقتی که این سند عنوان شد دولت جناب خاتمی همه چیزی رو در اون دید، جز پیشرفت فناوری، جز پیشرفت علم و تکنولوژی، جز دیدن آینده ای هسته ای برای ایران من میگم شاید ایشان در این موارد چشم انداز رو این گونه تعریف کردند .« چشم انداز یعنی چشمت را در جلوی پای خود بیانداز و دوردست رو نبین . اگر هم خواستی در دور دست پیشرفته، به فرض هسته ای ایران رو ببینی ولی غرب مخالفت کرد تو باید با توجه به معنای دیگر این کلمه(چشم انداز)، چشمت را به نشانه تواضع و بله قربان گویی در برابر غربیان به پایین بیاندازی»ولی مطمئناً در موارد دیگر مثل آزادی، مثل خصوصی سازی، مثل سرمایه داری، ایشان(جناب خاتمی) چشم انداز رو این گونه تعریف کردند:« چشم انداز یعنی این که آینده ای رو ببینی که آزادی به قدری باشه که هرکس هرچه خواست بگوید ، هرکه هر چه خواست بپوشد، هرکه هرچه خواست انجام دهد.یا بهتر بگویم نسبی گرایی اصل شود و حقیقت امری موهومی شود.همچنین چشم انداز یعنی واگذاری امکانات و منابع به اشخاص ثروتمند، فقیر نگه داشتن مردم برای راضی کردن آنها در سطحی که هستند. بله قربان گویی به انگشت شمارانی که حیات کلی یک نظام رو به خود وابسته کرده اند و بالاترین مقام سیاسی نیز بالاتر از خود به جای خدا آنها را ببیند و بجای ترس از خدا و مردم از آنها بترسد»خب این اهداف بود که باعث شد تهمت تشریفاتی انگاشتن سند 20 ساله به دولت خاتمی وارد نشود.حال که دولت احمدی نژاد آمد. به کلی سیاستهای دولت خود را تغییر داد و راستایی جدید برایش تعیین کرد. راستایی که در آن« ایران در سند 20 ساله به انرژی هسته ای دست یافته، در درمان پیشرفته ترین شده ، از صادرات نفت خام بی نیاز شده، مردمش مرفه تر شدند، مردمش آمدن ثروت ملی خود را در زندگی خود و همه حس کرده اند، مردمش مهمترین سهام داران و تاثیر گذارترین سرمایه گذاران شدند. واگذاری به فرد نیز هیچ مبنای پارتی بازی ندارد و کسی نمیتواند از ثروتمند شدن شخصی که با قانون به این ثروت دست یافته جلوگیری کند.»خب این اهداف نگرانی ایجاد میکند. «فکر میکنند آن سرمایه داری را که در 16 سال نا خواسته !!!!! پروراندند میتواند با دیدن سیاست جدید ، با خارج کردن ثروت  خویش نظام را فلج کند.»به نظر میرسد این طرز فکر طرز فکر ماتریالیستی باشد که در آن هیچ گزینه ای که مادی نباشد، نباید در تصمیم گیریهای مهم مانند تصمیمات اقتصادی و سیاسی  مد نظر باشد.این بدان معنی است که قدرت خدا را باور نداشتن، راه انبیاء را باور نداشتن و... .خود قضاوت کنید با محاکمه شدن چند مفسد اقتصادی در چندی پیش، آیا ضرری محسوس به نظام وارد شد؟ جز این است که الان نگرانی ها از این چند مفسد برداشته شد و فکرها روی دیگر مسائل و مشکلات متمرکز شد؟خوب است اگر این حرفها، اگربا ایده آل ترین نیت فرض شود و آن نیت نگرانی برای نظام باشد. این نگرانی و هراس کنار گذاشته شود و جز از پرودگار قهار در ادامه راه نترسیممطمئناً که قهر خدا تمام این هراس انگیزان پوشالی را با یک اشاره محو خواهد کرد. والسلام.
دسته ها : سیاسی
سه شنبه پانزدهم 12 1385
بنام خدابا سلامتعجب کردید !!! نه؟؟؟؟ حتماً با خود فکر می‌کنید در ادامه این عنوان چه مطلب خواهد آمد.صبر کنید  همشو می‌فهمید.اول یه ذره از یک موضوعی رو که امروز 21/10/85 پیش اومد رو بگم، تا کم کم دلیل این عنوان رو متوجه بشید.امروز من پس از شرکت در امتحان اندیشه(2) دانشگاه پیام نور، اومدم تا با اتوبوس‌های میدان صنعت _ میرداماد به طرف مترو بروم، پس تو ایستگاه منتظر اتوبوس شدم. ده دقیقه شاید هم پانزده دقیقه، طول کشید و از دور اتوبوسی دیدم. اما تا اتوبوس به پنجاه متری رسید ناامید شدم!!! چرا؟؟؟ چون اتیکت(اون تابلو جلوی اتوبوس که مبداء و مقصد روش می‌نویسند) اتوبوس آبی بود. آهان حالا فکر کنم بیشترتون فهمیدید منظورم چیه. همون‌طور که فهمیدید، اتوبوس از نوع ریالی بود. جالبه که من بعد از اون ده دقیقه (چه سر وقت، نه؟؟؟) صبر کردم، و اتوبوس بعدی اومد. اما صد افسوس که بازهم آبی بود. دیگه می‌دونید منظورمو(ریالی بود.)..... .تا اینجا یادون باشه. چون می‌خوام یه چیزایی دیگه بگم ربطش بدم به ادامه قبلی.اگه یادتون باشه، دقیقاً نمی‌دنوم ولی احتمالاً دوتا شهردار قبلِ احمدی نژاد بریم عقب، یه شهردار معروف، نه حتماً محبوب، بلکه قطعاً نا محبوب می‌بینیم. و اون کسی نبود و نیست، جز کرباسچی، همونی که محاکمه شد. همونی که از همه قشری بالا کشید. همونی که اون موقع‌ها خیلی‌ها طرفدارش بودند. همونی‌ که اون موقع‌ها خیلی‌ها ازش تنفر داشتند و.... . آهان، همونی که نواب رو ساخت با اون آپارتمانهای عتیقش. زیادی وارد غیبت مجاز نشیم. برای وبلاگمون خطر داره. نه؟یادمه اون روزها این جناب شهردار یه چیزایی گفته بودند. که ذهن فراموش کار مردم حرفشو الان به یاد نمیارند. میدونین چی گفته بود. بهتره خودم بگم: « تهران رو باید اونقدر گرون کنیم که کسانی که زیر 400000 تومان در ماه درآمد دارند، نتونن تو این شهر زندگی کنند.» شاید دلیلش خلوت کردن تهران بوده؟ خدا عالمه؟ ولی با خوشبینی هم اگه اینو بپذیریم، همه می‌دونین که کسانی هم تو این شهر از قدیم بودند ولی حالا  نیز به زور 200000 تومان در ماه دارند. پس یعنی می‌خواست مردمو از خونشون آواره کنه؟شاید خیلی‌هاتون بگید ما 100000 تومانش هم بزور داریم، 200000 تومان آرزومونه، 400000 تومان تو روءیامونه. شاید خیلی‌هاتون نیز بگید، کجای کاری، مگه 400000 تومان پوله، ما که درآمدمون اینه، تو گل موندیم. شاید هم اندکی از شما چون درآمد بالای میلیون دارند، زود این صفحه رو ببندند تا مبادا.... .بله اون زمان قرار بود زیر چهارصد تومانی نتونه تو تهران زندگی کنه. ساده‌لوحانس بگیم الان هم همین قیمته. و خیلی‌ها تونستند به این قیمت برسند. اما باید بگویم نه، الان قیمت شده یک میلیون . البته این سیاست یه دوره رکود داشت. اونم زمان احمدی‌نژاد بود . آره درست فهمیدید عنوان مطلبم الان تکرار می‌شه. کاش پس از احمدی‌نژاد این موسسه رویان چند تا کپی ژنتیکی از احمدی‌نژاد رو داشت و از اونا شهردار جدید انتخاب می‌شد.بله این طور که معلومه ما کپی ژنتیکی از احمدی‌نژاد نداریم . باز هم معلومه که دوباره سیاست کرباسچی داره پیاده می‌شه . الان هم می‌خوام کم کم ادامه مطلب اون اتوبوس رو بگم.همه شاهدین که این شهردار جدید اتوبوس‌های ریالی رو راه انداخته. تو جواب اعتراضها هم می‌گه ثروتمندان باید پول واقعی بدن فقیران پول ندن مردم عادی بلیت بدن. پس اگه اینطوریه الان تو تهران جای ثروتمندانه . مسخرس نه؟ . آخه کدوم ثروتمندی میاد سوار اتوبوس بشه. نمی‌دونم . کاش یه کم زرنگی کرباسچی رو داشت تا زود لو نمی‌رفت .یه چیزایی دیگه بگم . اینا حرفای دست چندم بود می‌دونم. بالاخره اتوبوس دوم هم اومد و دیدم که بازم ریالیه. خوب منم دلمو زدم به دریا، رفتم جلو به راننده گفتم: ببخشید به خاطر شما اتوبوس بلیتی نیومد؟. بیچاره راننده بی‌گناه هم که جا خورده بود. گفت: من فقط راننده‌ام . راستم می‌گفت. اون کاره‌ای نبود من که قسم خوردم اصلاً سوار این اتوبوسها نشم و بنابراین هم سوار نشدم . حاضرم حتی شخصی چند برابر پول بدم ولی این اتوبوس‌ها رو به نوبه خود تحریم کنم. پس منتظر موندم تا اتوبوس بعدی که بالاخره بلیتی بود..... . صبر کردم تا همه تو ایستگاه میرداماد پیاده شدند و من راننده تنها موندیم . رفتم جلو گفتم ببخشید می‌تونم یه سوال بپرسم. و گفتم اگه شما ده دقیقه به خاطر اتوبوس‌های ریالی صبر نکنید جریمه‌تون می‌کنند؟ بعد دیدم این یکی جا نخورد و گفت:« اونا همکارمونن باید آخر کار دخلشونو تسلیم کنند . من نباید با زود اومدنم اونا رو بیکار کنم . می‌دونین چرا اینطوری شده چون شما مردم فرهنگ ندارید، بلیت نمی‌دید حالا بخورید، پول بدید. » گفتم: پس این اتوبوسها خصوصی نیستند. که خواست خودشو لو نده و طفره بره . ولی نتونست و گفت:« تازه کجاشو دیدید از این بدتر هم میشه و..... .»این حرفا رو  یکه راننده که از نزدیک در جریان بود زد. حالا خودتون قضاوت کنید به نظرتون تنها راه نجات همین کپی ژنتیکی نیست !!!!!‌؟؟؟؟؟؟
دسته ها : سیاسی
پنج شنبه بیست و یکم 10 1385

بنام خدا

با سلام خدمت دوستان عزیز. همه دیدیم و شنیدیم که بالاخره صدام اعدام شد؟؟!!اما دلایل مختلفی وجود دارد که در این اعدام ابهام ایجاد می‌کند. من به ذکر این دلایل می‌پردازم تا شما نیز نظر خود را بیان کنید1-     اصلاً در خود این که آن فردی را که در فیلم نمایش دادند ، صدام بود یا بدل او یا کسی شبیه به او برای خیلی‌ها سوال است . برای کسانی هم که سوال نیست باید گفته شود که با علم پزشکی امروز تقریباً می‌توان مطمئن بود ، ممکن است فرد روبروی ما آن کس که تصورش را می‌کنیم نباشد2-    اگر مانند کسانی که سوالی در مورد واقعی بودن صدام اعدامی ندارند خوش‌خیالانه فکر کنیم باز هم جای ابهامات  دیگری باقی می‌ماند.1-1              ابهام اولی که پیش میاد این است که اون دستمالی رو که قبل اعدام به دور گردن صدام قرار دادند فلسفه‌اش چه بود؟ مگر نه اینکه تنها دلیل بودن آن دستمال ، اگر اعدام شدن را بپذیریم رنج و عذاب کمتر هست؟ اگه فکر کنیم صدام واقعاً اعدام شده این دستمال رو برای کمتر شدن درد طناب اعدام بستند. و اگر مثل من در اعدام صدام تردید دارید این دستمال می‌توانست دستمال بخصوصی باشد که با کشش طناب دار مخالفت کرده اثر آن را بر گردن صدام خنثی کند (می‌تونید برای بررسی این موضوع به قوانین فیزیک در مورد کشش طناب و برایند نیرو‌ها در حالات خاص مراجعه کنید که در کتاب‌های فیزیک مسائل مختلفی در این مورد بیان شده).1-2             مطلب دیگری که بر این ابهامات می‌افزاید قرار گرفتن طناب دار در جلوی بدن صدام است . چون من خوب به  ابتدای فیلم خوب دقت نکردم نمی‌دان که آیا طناب دار در جلوی سر صدام آویزان بوده و سپس سقوط صورت گرفت یا در پشت سر او . پس اگر هم در ابتدای اعدام ، طناب در پشت سر صدام قرار گرفته بوده در هنگام سقوط صدام این سقوط به نحوی صورت گرفته که در لحظه اثر کشش طناب طناب در جلوی سر قرار گیرد(این مطلب به وضوح در تصاویر فیلم برداری شده مشخص است) . خب مسلماً در چنین وضعیتی نیروی کشش طناب بر پشت گردن وارد می‌شود و با توجه به آن دستمال دور گردن و ضعیف شدن نیروی طناب این وضعیت نمی‌تواند به خفگی و مرگ منجر شود .1-3            مطلب دیگر هم در این ابهامات وجود دارد ، تفاوت بین فیلمی  است که تا انداختن طناب به گردن را نشان می‌دهد با فیلمی که سقوط را نشان می‌دهد . به وضوح دیده می‌شود فیلم دوم کیفیت پایین تری داشته و و با وسیله‌ای مثل تلفن همراه گرفته شده که با لرزش شدید همراه بود و چون این فیلم‌ها پخش مستقیم نبود می‌توانستند در فیلم دوم ، مجسمه یا بدلی شبیه به صدام را با او جایگزین کرده باشنداین ابهاماتی بود که برای من پیش آمده بود شاید ابهاماتی دیگر برای شما پیش آمده باشد که با نظراتتان می‌توانیم به تبادل این ابهامات و بحث راجع به آنها به پردازیم با تشکر از همه شما چه بیننده و چه هم بیننده و هم نظر دهنده .والسلام

 

دسته ها : سیاسی
دوشنبه یازدهم 10 1385
بنام خدابا سلامی دوباره به تبیانی ‌های عزیز.  تا الان که من این مطلب را می‌نویسم هنوز نتایج قطعی و نهایی شورای تهران معلوم نشده ولی همین نتیجه اولیه تقریبا نتیجه نهایی را مشخص کرده و من نیز بر اساس همین نتیجه اولیه مطلب خود را می‌نویسم.اگر خوب به فهرست نفراتی که بیشترین رای را آورده‌اند نگاه کنید می‌بینید که یکی دو نفر هستند که تنها به دلیل شهرت اسمی رای آوردند نمی‌گم در چه زمینه‌ای موفق به کسب این شهرت اسمی شدند که  خدای نکرده وبلاگم را نبندند اینکه فقط به خاطر شهرت اسمی کسی یا کسانی رای آورند .و نه به خاطر شهرت کاری، نشان می‌دهد که هنوز خیلی از مردم از روی احساس عمل می‌کنند . ولی خوشبختانه اکثر مردم هنوز به عملکرد رای می‌دهند و نشان آن هم نفر اول شوار تا کنون است که ایشان شهرت کاری بیشتری دارند . اما بهتر است باز هم دست و پا شکسته نظر دهم چون شاید علت انتخاب زیاد این دو نفر توسط  مردم قرار گرفتن اسامی آنها در لیستهای احزاب معروف باشد و مردمی که باید حدود 30 و اندی را در برگه‌های انتخاباتی خود می‌نوشتند حالِ نگاه به لیست‌های مختلف و انتخاب اصلح از میان این لیستها نداشته‌اند .در نتیجه می‌توان ایراد اصلی را به سوء استفاده این احزاب از این دو نفر در مورد مردمی که احساسی رای می‌دهند گرفت و سوء استفاده این دو نفر از احزاب در مورد مردمی که به عملکرد یا بهتر بگویم شعارها رای می‌دهند گرفتولی بعید است که اینها از هم سوء استفاده کرده‌ باشند درست آن است بگوییم این احزاب و این دو نفر ازاحساسات و شعارزدگی‌های مردم سوء استفاده کرده‌اند .!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دسته ها : سیاسی
دوشنبه بیست و هفتم 9 1385
بسمه‌ تعالیبا عرض سلام و خسته نباشید به تمامی اعضای تبیانباز هم پس از چندی وقت به من مهلت داد تا به میان شما آمده و با شما عزیزان تبادل نظر کنماما این بار می‌خواهم در مورد انتخابات تبادل نظری داشته باشماگر شماهایی که مانند من سنتان به دو دولت قبلی و همچنین چند مجلس قبلی قد می‌دهد نگاهی دوباره به گذشته اندازید خواهید دید در این دولتها و مجالس قبل انتخابات قولهای خوب و قولهای بد(البته از طرف طرفداران !!!) داده شده بود که متاسفانه  به قولهای خوب عمل آنچنانی نشد و نیز خوشبختانه به قولهای بد اطرافیان !!!نیز عمل آنچنانی نشد شاید هم شد ؟!!! اما دولت نهم و مجلس هفتم قول خوب دادند و خوشبختانه نه خود و نه طرفداران قول بد ندادند به قولهای خوب با توجه به سکون 16 ساله در حد توان اگر بگذارند عمل می‌شود و اگر نگذارند با همکاری ما مردم و حمایتمان عمل خواهد شد. مثلاً همین گرانی نان که در هنگامه انتخابات از طرف احزاب مخالف دولت شایع و شایعه شد یک کار تخریبی برای پیشبرد خودشان بود و بده کردن دولت(حزب موافق دولت) در پیش چشم مردم .حال که حد اقل می‌بینیم که تا بدین جا دولت و دولتیان با مردم صادق بودند پیش‌نهاد می‌کنم به این فهرستهای انتخاباتی رای دهیدخاطرنشان می‌کنم ممکن است نام کسانی در این فهرستها را ببیند که در گروه یا حزب مخالف اصولگرایان نیز جای گرفته باشند که این نشانه طرز تفکر آنها نخواهد بود بلکه نشانه این است که آن احزاب نیز این افراد را قبول داشته و به قول معروف این افراد محبوب را به گروه خود می‌چسبانند تا گروهشان اعتبار پیدا کندهمچنین در مورد خبرگان فعلاً من 14 نفر را بررسی کردم انشا الله که این فهرستها افراد اصلحی باشند  خبرگان:                                                                    شواراها:                                           1-     آیت‌الله مشکینی                                                 1-  مهدی چمران2-     آیت‌الله جنتی                                                    2- عباس شیبانی3-     آیت‌الله امامی کاشانی                                           3- رسول خادم4-     آیت‌الله مصباح یزدی                                           4- مرتضی طلایی 5-     آیت‌الله محمد گیلانی                                          5- حسن بیادی6-      آیت‌الله یزدی                                                    6- محمد خسروی وفا 7-     آیت‌الله استادی                                                  7- حبیب کاشانی  8-     آیت‌الله سید محسن خرازی                                   8- وفا مهر9-     آیت‌الله نمازی                                                   9- محسن سویزی10-  آیت‌الله خوشوقت                                             10- حمزه شکیب11-  آیت‌الله اختری                                                11- حسن زیاری12-  آیت‌الله علی مومن                                           12- سید حمید سجادی13-  آیت‌الله باقری کنی                                           13- خسرو دانشجو14- آیت‌الله دری نجف آبادی                                     14- امیر علی امیری                                                                               15- ادیب زاده                                                                                16- علی امانی  
دسته ها : سیاسی
چهارشنبه بیست و دوم 9 1385
X